مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
امشب که چلچراغ سماوات دیدنیست ماه سپهر عشق و فضیلت دمیدنیست از انـعکـاس آیـنـۀ عـشـق و معـرفت زیبـاترین پـدیـدۀ اخـلاص دیـدنیست فوج فرشته روی زمین جمع گشته است هرسو صدای بال ملائک شنیدنیست پیوسته بوسه بر رخ او میزند عـلی گل بوسه از جمال ابوالفضل چیدنیست مهرش نصیب هر دل غافـل نمیشود با نقد جان، ولایت این گل خریدنیست آید به گوش جان، نغـمات فـرشتگـان پیـوسته میرسد صلـوات فـرشـتگـان آمد خبر که فصل نشاط و طرب رسید ایـام شـادمـانـی مــیـر عــرب رسـیـد دلهای حقشناس که غرق سرور شد شوقی دگر به سینۀ هر حقطلب رسید شیـواترین سرور دو عالم سروده شد زیبـاتـرین پـدیـدۀ عـشق و ادب رسید با زر نوشتهاند به هـفت آسمان عشق این ماه هاشمی ست که حیدر نسب رسید اندوه عالم از دل ما بار بست و رفت وقتی که نـام نامی او روی لب رسید غــرق تجـلـیـات گـل یــاس مـیشـود هرکس مرید حضرت عباس میشود امروز آمدی که به فردا عـلم شوی! در پیشگاه حضرت حق محترم شوی! روزی پس از حسین به دنیا قدم زدی تا با عـزیز فـاطـمه تو هم قـدم شوی! نسل تو در کرامت و عزت زبانزدند دیگر عجیب نیست که صاحب کرم شوی! از کودکی خویش نشان دادهای بناست یک روز ساقی همۀ این حـرم شوی! هرگـز به زیـر بـار مـذلـت نمیروی حتی اگر به دست اجـانب قـلم شوی! جبریل با پرش به روی آسمان نوشت فانی فی الحسین شدی روز سرنوشت روزی که جان نـثار مسـیر بلا شدی! تو حمزة الحسین به کرب وبلا شدی! در رزمگاه عـشق حـسینی به مرتبت گاهی حسن شدی و گهی مرتضی شدی! از چشمۀ فـرات گذشتی تو تشنـهکـام آن گـاه ســاقـی لـب آب بـقــا شــدی! از بس مـقـام و منـزلت تو رفـیع بود شـایـسـتـۀ دعـای هـمـه اولـیـا شـدی! باب الـمراد خلـق تو بـودی و باز هم بـاب الـحـوائـج هـمـۀ مـاســوا شـدی! ای کاشف الکروب غم از دل تو میبری! دل را ز موج غصه به ساحل تو میبری! روح حـیـات مـیدهــد آقـا نـسـیـم تـو یعـنی دوبـاره زنده شدم از شـمـیم تو در مصحـف همیـشـۀ جاوید روزگار نورانی است قـدر و جـلال عـظیم تو بر روی دامن هـمـۀ سـائـلان عـشـق دائم کـرم چـکـیـده ز دست کـریـم تو دلدادگـان مهـر و وفـا و شـرف شدند مـدیـون مـهـربانی و خُلـق رحـیـم تو زائـر به بـارگـاه تـو احـساس میکـند عـطر حضور فـاطمه دارد حـریم تو لطفی کن و «وفایی» خود را نـوا بده برما کـرامـتی کن و کـرب و بـلا بده |